من
| يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۲۹ ق.ظ
من به تنهایی باغ بعد یک خواب زمستانی میاندیشم و به گلهای فروخفته
به دامان سکوت من به یک کوچۀ گیج گیج از عطر اقاقیها میاندیشم
و به یک زمزمهی عابر مست
که ز تنهایی خود ناشاد است! می اندیشم
من به تنهایی باغ بعد یک خواب زمستانی میاندیشم و به گلهای فروخفته
به دامان سکوت من به یک کوچۀ گیج گیج از عطر اقاقیها میاندیشم
و به یک زمزمهی عابر مست
که ز تنهایی خود ناشاد است! می اندیشم