Ɲ ℳ

آخرین مطالب

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلشکسته» ثبت شده است

تو مرا باختی ...

| پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۴ ب.ظ


چه تفاهمی ...
هر دو فراموشی گرفتیم ...!
هر دو باختیم ...!
و هر دو خوشحالیم ...!
تو مرا فراموش کردی ...
من خودم را...
تو مرا باختی ...
من ارزشم را ...
تو برای پیروزیت خوشحالی ...
من برای تو ...



بعضی بغض ها

| سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۵۰ ق.ظ



بعضی  ها  نیستند فرو خوردنی هم نیستند...!

برای  بُـــــــریدن نفـــس می آیند..... نمی روند....!!



دلم شکست !

| سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۵ ق.ظ


دلم شکست !

عیبی ندارد  است دیگر ، می شکند !

اصلا فدای سرت ،  و بلا بود از سرت دور شد . . .   بی امان می ریزد !

مهم نیست !

  آب روشنی است !

خانه ات تا ابد روشن عشق من . . .




قلب شیشه ای

| سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۱ ق.ظ




قلبـــی کـه جنـــس شیشــه شـــد آخــــر ستــــ . . .



مـن هـرگـز از آنهـــا نیستم

| دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۲ ق.ظ
شـایـد بـاور نکـنی

ولـی آدمهـــایـی هـستنـد کـه زنـدگـی شـان

بـی کـمتـریـن رنـج و پـریـشـانـی مـی گـذرد

خـوب لـباس مـی پـوشـند

خـوب مـی خـورنـد

خـــوب مـی خـوابـنـد

از زنـدگـی خـانـوادگـی شـان راضـی انـد

الـبته بـعضـی وقـتهــا غـمگـین مـی شوند

ولــی اثـری بر زندگـی شان نمی گـذارد

همیشه حـالشان خـوب است

و مــرگ شـان

مـرگـی اسـت راحـت در مــیانـه ی خــواب

شـایـد باور نـکـنی

ولـی این جـور آدمهــا وجـود دارنـد

ولـی مـن از آنـــــها نـیسـتـم

نـه ٬ مـن هـرگـز از آنهـــا نیستم

مـن حـتـی هـیــــــــــــــــــچ نـزدیـکـی بـه نـوع زنـدگـی آن هـا نـدارم

نـه ٬ مـن هـرگـز از آنهـــا نیستم



بآورتـــ بِشَود یآ نـﮧ

 

روزﮮ مـﮯ رسُد کـﮧ دِلَتــ برآﮮ هیچ کَس؛

 

بـﮧ اَندآزه ﮮ مَـטּ تَنگــ نَـפֿوآهَد شُد

 

برآی نِگآه کَردَنمـــ

 

כֿـَندیدنمـــ

 

اَذیتـــ کردَنمــــ

 

برآی تَمآم لَحظآتـﮯ کـﮧ دَر کـ ـنارَم دآشتی

 

روزﮮ خوآهد رسید کـﮧ در حَسرَت تِکرآر دوبآره مَـטּ خوآهـﮯ بود

 

می دآنم روزﮮ کـﮧ نبآشَم "هیچکَس تکرآر مـטּ نخوآهد شُد


دیگر تو را آرزو نخواهم کرد... هیچ وقت...

| يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ق.ظ


دیگر تو را آرزو نخواهم کرد...


هیچ وقت...


تو را زمانی می خواهم،


که خودت بیایی،با دل خودت


نه با آرزوی من




آزارم میــــــــدهی...

به عمــــد...یا غیر عمــــد...خدا میــــــدانـــد

اما من آنقدر خسته ام...

آنقدر شکستـــه ام که هیچ نمیگویم...

حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است...

اشک میریزم...

سکوتــــــ میکنم و تــــــــــــو

همچنان ادامه میــــدهی...

نفرینت هم نمیکنم...

خیــــالت راحــــتـــــــــــ

شکسته ها نفرین هم بکنند،گیـــــــرا نیست!

نفریـــن،ته دل میخواهد

دل شکسته هم ک دیگر سر و ته ندارد...!!

لامذهب این همه استخوان در بدنم بود

چــــــــــــرا دلــــــــم را شکـــــــستـــــــــــی؟؟!!