لَبریز تو ام
| چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ب.ظ
خالی مَکُن ای عِشق خودت را از مَن . . لَبریز تو ام، تو جرعه ای باش از مَن . .
- ۰ نظر
- ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۴۰
فراموش کـَردَن کـَسی که دوسش داری مِثل ِ بِخاطِر اوردن کـَسی است که هَرگِز ندیده ای . .
گـاهــے بِـدون ِ بغض و گِریــہ و بِـدون داد و هـَـوار . . بایـَد قَبــول کُنـے فراموش شُـدَنَــت را . . .
حرفی نیست...
خودم سکوتت را معنی می کنم!
کاش می فهمیدی،
گاهی همین نگاه سردت...
روی زمستان را هم کم می کنـــــــــد...
گمم
نکن...
در گوشه ای از حافظه ات آرام مینشینم
فقط...
بگذار بمانم...
آبی بودنت حجم چشمانم را پر کرده است
...
هر که به من می رسد ... بویِ قَـفَــــس می دهد!
جـُــز تـــو که پـَر مـــی دهی ... تا بپرانی مــرا!
گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش .....