زندگی قافیۀ شعر من است
زندگی قافیۀ شعر من است
شعرمن وصف دلارایی توست
درازل شاید این
سرنوشت من بود
می سرایم به امیدی که توخوانی
ورنه
آخرین مصرع من
قافیه اش مردن بود
- ۰ نظر
- ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۹
زندگی قافیۀ شعر من است
شعرمن وصف دلارایی توست
درازل شاید این
سرنوشت من بود
می سرایم به امیدی که توخوانی
ورنه
آخرین مصرع من
قافیه اش مردن بود
ازاین تکرارساعتهـ ـا
ازاین بیهوده بودنهـ ـا
ازاین بی تاب ماندنهـ ـا
ازاین تردید ـهـ ـا
نیرنگهـ ـا
... شکهـ ـا
خیانتهـ ـا
ازاین رنگین کمان سرد آدمهـ ـا
وازاین مرگ باورها ورویاهـ ـا
پریشانمـــ
دلـ ـم پروازمیخواهد...
چه تفاهمی ...
هر دو فراموشی گرفتیم ...!
هر دو باختیم ...!
و هر دو خوشحالیم ...!
تو مرا فراموش کردی ...
من خودم را...
تو مرا باختی ...
من ارزشم را ...
تو برای پیروزیت خوشحالی ...
من برای تو ...
من نه عاشقم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من ؛
من خودم هستم و تنهایی یک حس غریب،
که به صد عشق و هوس می ارزد
ﭼﻮﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﺍﺯ ﮬﺮ ﻃﺮﻑ ﻧﮕﺎﮦ ﮐﻨﯽ . .
ﺩﺍﺭﻡ
ﻓﺮﻭ
ﻣﯽ
ﺭ
ﯼ
ﺯ
ﻡ
بعضی بغض ها شکستنی نیستند فرو خوردنی هم نیستند...!
برای بُـــــــریدن نفـــس می آیند..... نمی روند....!!
دلم شکست !
عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند !
اصلا فدای سرت ، قضا و بلا بود از سرت دور شد . . . اشکم بی امان می ریزد !
مهم نیست !
آب روشنی است !
خانه ات تا ابد روشن عشق من . . .